Lyrics:
توی یک دیوار سنگیدو تا پنجره اسیرندو تا خسته دو تا تنهایکیشون تو یکیشون مندیوار از سنگه سیاههسنگ سرد و سخت خارازده قفل بی صداییبه لبای خسته ی مانمی تونی که بجنبیزیر سنگینی دیوارهمه ی عشق من و توقصه هست قصه ی دیوارهمیشه فاصله بودهبین دستای من و توبا همین تلخی گذشتهشب و روزای من و توراه دوری بین ما نیستاما باز اینم زیادهتنها پیوند من و تودست مهربون بادهما باید اسیر بمونیمزنده هستیم تا اسیریمواسه ما رهایی مرگهتا رها بشیم می میریمکاشکی این دیوار خراب شهمن و تو با هم بمیریمتوی یک دنیای دیگهدستای همو بگیریمشاید اونجا توی دل هادرد بیزاری نباشهمیون پنجره هاشوندیگه دیواری نباشه