میام از شهر عشق و کوله بارِ من غزل پر از تکرار اسم خوب و دلچسب عسل کسی که طعم اسمش طعم عاشق بودنِ طلوع تازه خواستن تو رگهای منِ میام از شهر عشق و کوله بار من غزل پر از تکرار اسمِ خوب و دلچسب عسل
عسل مثل گلِ، گلِ بارون زده به شکل نابِ عشق که از خواب اومده سکوت لحظه هاش هیاهوی غمِ به گلبرگ صداش هجوم شبنمِ نیاز من به او ، ورای خواستنِ نیاز جویبار ، به جاری بودنِ
کسی که طعم اسمش طعم عاشق بودنِ تمام لحظه ها مثل خودِ من با منِ تویی که از تمامِ عاشقا عاشقتری منو تا غربت پاییز چشات می بری کسی که عمق چشماش جای امن بودنِ تویی که با تو بودن بهترین شعر منِ
تو مثل خواب گل، لطیف و ساده ای مثل من عاشقی، به خاک افتاده ای یه جنگل رمز و راز ، یه دریا ساده ای اسیرِ عاطفه، ولی آزاده ای نیاز من به تو، ورای خواستنِ نیاز جویبار، به جاری بودن نیازِ من به تو، ورایِ خواستنِ نیاز جویبار، به جاری بودنِ